آقای رئیس جمهور! یك مرتبه برای همیشه در این دكان را ببندید

آقای رئیس جمهور! یك مرتبه برای همیشه در این دكان را ببندید گل بخر: یكی از بدترین روش های مدیریتی و برنامه ریزی آن است كه سیاستی تك بعدی برای اداره امور یك كشور یا سازمان اجرا شود.



عادت یكی از خطرناك ترین جنبه های نگاه تك بعدی در مدیریت جوامع توده وار است. برای درك مفهوم عادت، بد نیست به دادن یارانه به همه مردم اشاره نماییم كه به اتفاق نظر همه كارشناسان و سیاست مداران، بلای جان كشور ما شده است.
زمانی كه آقای احمدی نژاد این یارانه را می داد، حتما می دانست كه قدرت دادنش در اختیار اوست ولی قدرت گرفتنش در دست هیچ مسئول دیگری نخواهد بود. سه سال است كه دولت و مجلس می خواهند بخشی از جامعه را از دریافت این یارانه حذف نمایند ولی ترس از تبعات آن، به آنها اجازه چنین ریسكی را نمی دهد. مشابه دادن چنین یارانه هایی در اقتصاد ایران كم نیست و متأسفانه، هم اقتصاد و هم محیط زیست قربانی می شوند. عادت گرفتن پول بی زحمت را نمی توان به راحتی از بین برد. اما یكی از یارانه های مفتی كه میراث بد دوران سازندگی است، دادن بخش عمده بودجه عمرانی كشور به یك وزارتخانه، آن هم به بهانه خوشگل مهار آب بود.
آب مایه حیات است و خیلی راحت با عدد و رقم می توان هر دولتی را ترساند و با آن، هر گروه و مردمی را همراه كرد. به صورت متوسط سالی چهار تا شش میلیارد دلار از درآمدهای كشور به وزارت نیرو داده شد تا در هر دره و كوهی سد بسازد. خرج این همه پول، به ساخت سازمانی عظیم منجر گردید كه تمركز بخش عمده توان مهندسی كشور، راه اندازی صدها شركت، خرید هزاران ماشین آلات، استخدام هزاران فرد در وزارت نیرو و شركت های وابسته و منتفع شدن بخش مهمی از كاركنان، پیمانكاران و بدنه جامعه؛ از كارگر گرفته تا مهندس و استاد را به همراه داشت. سال ها بود كه این فعالیت ها از دید منتقدان پنهان بود. خیلی از گزارش ها محرمانه بود.
ارزیابی های زیست محیطی یا انجام نمی شد یا اگر انجام می شد، صوری بود و گاهی سال ها پس از شروع كار یا حتی افتتاح پروژه، ضمیمه پرونده می شد. ضعیف نگه داشتن مهم ترین دستگاه نظارتی یعنی سازمان محیط زیست، بهترین راهی بود كه قوانین به راحتی نادیده گرفته شوند. نه تنها بین استان ها كه حتی بین شهرستان ها برای بالابردن تعداد سدها رقابت در گرفت. سدسازی راهی شد برای رأی گرفتن از مردم. نمایندگان برای آنكه حوزه انتخابی شان از حوزه همسایه كم نیاورد، به وزارت نیرو و سازمان مدیریت فشار می آوردند تا سد آنها را بسازد. همه راضی بودند؛ از دولت و مجلس تا پیمانكاران خرد و كلان و كارگر و استاد دانشگاه.
آب به شهرها می آمد و این برای هر نماینده و فرماندار و استانداری شیرین بود. ساخت كارخانه های آب بَر شتاب گرفت. باغ داری شد یكی از منابع حاشیه ای درآمد برای بسیاری؛ از كارمند گرفته تا استاد دانشگاه و مدیر بازنشسته. پس از دو دهه پاره كردن روبان و افتتاح پروژه های سدسازی، یواش یواش كنه ماجرا روشن شد. تالاب ها و دریاچه ها یكی یكی خشك شدند، رودخانه ها یا خشك شدند یا تبدیل شدند به مسیر فاضلاب. سروصداها بلند شد. خشكی دریاچه ارومیه و زاینده رود بعنوان مهم ترین سمبل های طبیعت ایران سبب شد مردم و حتی مسؤلان متوجه شوند كه اتفاقی افتاده؛ آبی كه به ایران خشك می آید، محدود است و نمی توان آنرا با هزاران سد یا صدها هزار چاه مصرف یا تبخیر كرد یا تحویل آسمان داد. سدها مانع تقویت سفره های آب های زیرزمینی شدند و با كمك چاه ها، سفره های آب های زیرزمینی به سرعت تخلیه شدند و آنچه نباید اتفاقا می افتاد، یعنی نشست آبخوان ها، كابوس فرونشست سرزمین ایران را واقعی كرد. مصرف 90 درصدی آب های تجدیدپذیر یعنی قتل دستوری یك تاریخ، یك تمدن، یك ملت. منتقدان جرئت پیدا كردند حرف بزنند.
حتی رئیس جمهور و وزیر نیرو هم اعتراف كردند كه سدسازی افراطی اشتباه بوده است. وقتی واقعیت سد گتوند رو شد، مشخص شد كه چه اتفاقی در این سیاست تك بعدی شكل گرفته است. مساله سد و نه آب، آن قدر مهم شده بود كه گنبد نمكی چندقدمی سد هم پنهان شد. اما علیرغم این همه، هزاران نفر درگیر این پروژه ها چگونه باید ادامه حیات دهند؟ اگر روزی بودجه سدسازی قطع شود، پس این همه ماشین آلات و صنایع وابسته مانند بتن و میلگرد و شركت های مشاوره چه كار كنند؟ این بود كه دست به كار معرفی پروژه هایی شدند كه حتی فكركردن آن هم تن آدم را می لرزاند، چه برسد كه بخواهند برای انجام آن پول بدهند و اجرایش كنند.
فكر اینكه بخواهند مسخره ترین پروژه تاریخ مهندسی كشور كه نه -تاریخ بشر- یعنی شیرین كردن آب از عمق منهای 28 متری ساحل دریای مازندران و پمپاژ آن به ارتفاعات البرز و انتقالش به سمنان را اجرائی كنند، موی تن آدم را سیخ می كند. فقط كافی است یك حساب سرانگشتی كنید و به عمق فاجعه اجرای چنین پروژه پرسودی كه سودش عاید این شركت ها می شود، پی ببرید. آن طوركه گفته شده است این پروژه شش هزار میلیارد تومان (و حتی در برآورد واقع بینانه 9 هزار میلیارد تومان) بودجه می خواهد. سؤال این است كه در شرایط بی پولی كشور، استان سمنان و شهر سمنان كه از كم جمعیت ترین مناطق كشور هستند، چند درصد با كمبود آب مواجه اند كه می خواهیم چنین بودجه ای برای تأمین آبشان خرج كنیم؟ 10 درصد، 15 درصد، 20 درصد؟ فرض نماییم 20 درصد درست است. آیا چاره تأمین 20 درصدی كمبود آب سمنان باید خرج كردن شش هزار میلیارد تومان از جیب ملتی باشد كه بناست در فرآیند اقتصاد مقاومتی امنیت و آینده خویش را حفظ كند؟ برای تأمین آب شهری كه جمعیتش 182 هزار نفر و دارای 53 هزار خانوار است، چقدر باید سرمایه گذاری كرد؟
اگر كمیته بودجه - كه متأسفانه هزینه های اكولوژیك و خرابكاری های محیط زیستی آن محاسبه نشده - را در نظر بگیریم، فقط با تقسیم شش هزار میلیارد تومان بین همه افراد شهر سمنان، به هر نفر 33 میلیون تومان و به هر خانواده 115 میلیون تومان می رسد! اصلا بروید از تك تك مردم نظرخواهی كنید بگویید ما می خواهیم برای تأمین آب شما این همه پول خرج كنیم؛ آیا شما موافقید؟ با تأمین 500 میلیون مترمكعب آب، اگر با موفقیت هم اجرا شود، بناست چه گلی به سر استان سمنان زده شود؟ اگر بودجه این پروژه به ازای همه جمعیت استان هم تقسیم شود، به هر نفر حدود 10 میلیون تومان می رسد!
من نمی گویم این پول را بین مردم تقسیم كنید؛ بطور قطع خطاست. اما با این پول می توان سیستم آبرسانی تهران و دیگر كلان شهرها را اصلاح كرد و با صرفه جویی حاصل از آن، چندبرابر آبی كه بناست با این هزینه هنگفت شیرین شود، محیط زیست را نابود كند و به سمنان رسد، آب تأمین كرد. می توان این بودجه را صرف زیرساخت های علمی و پژوهشی استان سمنان و این استان را به بزرگ ترین مركز دانشگاهی و پژوهشی خاورمیانه تبدیل كرد. این سبب می شود وابستگی به آب در استان كاهش پیدا كند و طبیعت آن همچنان زیبا و بكر باقی بماند. باآنكه كلنگ مجدد این پروژه سبب شادمانی هم استانی های آقای رئیس جمهور می شود، ولی انتقال گران آب از كیسه مردم، رانتی می شود برای كسانی كه در ساختمان های لوكس بالای شهر تهران، آینده خود و فرزندانشان را محاسبه می كنند. تبعات اجرای آن حتی در صورت موفقیت، ریسك صدمه پذیری استان را به شدت بالا می برد و سبب افزایش تمركز و ایجاد صنایعی می شود كه به آبی وابسته خواهند بود كه امكان دارد به هر علتی ادامه رساندن آن به استان در آینده ممكن نباشد. آقای رئیس جمهور محترم فردی دانشمند و با تدبیر است و اتقاقا از من معلم دانشگاه و هر كس دیگری، مسائل امنیتی را درك می كند و از ایشان انتظار نیست دست به اقدامی بزند كه آینده استان آرام و دانشمندپرور سمنان به شدت صدمه پذیر شود.
قبلا در نامه ای به رئیس جمهور محترم نوشته ام و الان هم برای ثبت در تاریخ تكرار می كنم: آقای روحانی باید دست به دو جراحی بزرگ بزند:
1. رهایی از عادت یارانه ای حداقل نیمی از مردم ایران كه میراث بد دیگر هم استانی اوست. 2. رهایی از یارانه شش میلیارددلاری كه سال ها به وزارت نیرو و شركت های تابعه داده است و عادت كرده اند برای خرج آن، هر روز كیسه های محیرالعقولی مانند انتقال آب دریای خزر به سمنان یا خلیج فارس به كویر مركزی یا طرح ایران رود و انواع و اقسام رؤیاها در چارچوب مگاپروژه های نابودی ایران را بدوزند. آقای روحانی عزیز، یك مرتبه برای همیشه در این دكان را ببندید تا هم راهگشای اقتصاد شود و هم راهگشای محیط زیست به شدت بحرانی. * دكترای گیاه شناسی از دانشگاه مونیخ آلمان و عضو هیأت علمی دانشكده علوم دانشگاه تهران
* این یادداشت در سال 1395 در روزنامه شرق انتشار یافته است اما لزوم داشت تا در شرایط كنونی مجدد بازنشر شود.


1398/08/15
20:18:11
5.0 /5
4284
تگهای خبر: آسمان , امنیت , باغ , بو
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۲ بعلاوه ۵

گل بخر

سفارش گل و گیاه

golbekhar.ir - حقوق مادی و معنوی سایت گل بخر محفوظ است